برای دریافت در ابعاد اصلی کلیک کنید
شرمندهی دین و روی قرآن هستیمبا بار گناه رو به تو آوردیم
سوگند به جان تو پشیمان هستیم(العفو) به حق مرتضی میگیرد
شاگرد کلاس درس سلمان هستیم
در سجدهی آخرت علی، یادم کن
گفتند که میروی پریشان هستیم
ما از رمضان محرمی میسازیم
ما سینه زنان اهل ایران هستیم
از کوفه چقدر بوی غم میآید
گلبانگ عزا قدم قدم میآید
در شهر بلا، نبوده و نیست امان
آشوب شده در همه ذرات جهان
سجاده و محراب به تو گریانند
از بسکه غم انگیز شده لحن اذان
دستان سیاهی از جهنم آمد
آمد بزند بهار را، رنگ خزان
از مسجد کوفه بوی خون میآید
امروز نماز صبح را، خانه بخوان
گفتند: تهدمت! دل عالم ریخت
ارکان هدی که جای خود داشت، چنان
دلشوره به جان آسمانها افتاد
خیبر شکن قبیله از پا افتاد
غرقابهی خون شده است بال و پر تو
دیگر رمقی نمانده در پیکر تو
از پشت زدند، تیغ را بر سر توبا این سر و وضع میروی خانهی خویش
بیچاره دل مضطرب دختر تویکبار نگاه زینبت دیده بلا
آن روز مدینه، پسر و همسر تو …
آن روز شکستند ز. زهرا پهلو
امروز شکستند به مسجد سر تو
آن قصهی جانگداز تکرار شده
امروز هجوم تیغ، مسمار شده
از کوفه و سر شکستنش بیزاریم
از کوچهی تنگ خاطره، بد داریم
با نیمه اشارهای به هم میریزیم
ما گریه کنان روضهی مسماریم
یکبار مدینه، کوفه، یکبار به شام
ما زخم کدام روضه را بشماریم
بس بود برای ما همان یک کوچه
هیهات! به فکر کوچه و بازاریم
بردند نوامیس تو را بزم یزید (لعنت الله علیه)
آشفتهی داغ مجلس اغیاریم
آن خیر ندیدهها جنایت کردند
بر تک تک بانوان جسارت کردند