تا که ذهنم از مدینه مشهدی دیگر بسازد
بهتر است این شهر را از هر کجا بهتر بسازد
مثل فتح مکه در تغییر این بار مدینه
طرح را احمد بیارد شهر را حیدر بسازد
ازحسن دارالکرم محراب را با نام سجاد
بین صحن باقر و صادق دو تا منبر بسازد
احتمالا بین صحن فاطمه با گریه حیدر
جای سقّاخانه حوضی بهتر از کوثر بسازد
احتمالا از پر جبرییل باشد سنگفرشش
کفشداری حرم را هم فقط قنبر بسازد
حضرت عباس هم مثل ضریح خویش ای کاش
بارگاهی هم برای حضرت مادر بسازد
باید از خرمای نخلستان میثم سازگاری
هی تناول کرده و از مزّهاش دفتر بسازد
چون حسینیه بنا گردد در اینجا باید این خاک
بعد از این با روضه سخت علیاکبر بسازد
چار تا گنبد رواق و صحنها با این مضامین
یک نفر باید مدینه شهر پیغمبر بسازد
روضه شد این شعر وقتی در ورودی نخستش
از همان کوچه علی با نام زهرا در بسازد
کاشکی این مرتبه در سمت کوچه بازگردد
کاش حیدر میخ را با ضربهای بیسر بسازد
*********
آخرش این خاک ایوانش طلایی میشود
گنبد و گلدستههای باصفایی میشود
این حرم با چار گنبد میشود بیتالحسن
هر کسی اینجا بیاید مجتبایی میشود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت میکند
واقعاً اینجا عجب دارالشفایی میشود
نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد وه چه بنایی میشود
گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد دارد دل هوایی میشود
حتم دارم ساخت و ساز حرمهای بقیع
از همان لحظه که آقا تو میایی میشود
میرسد روزی که با دستان پرمهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی میشود
آخرش من مطمئنم این گره وا میشود
این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود