پوستر «اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند»

برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلیک کنید

بار غم از کودکی بر شانه‌کشیدن سخت است
لحظه‌ای دست بر آن بازو بدیدن سخت است

عمّه را دیدم که می‌رفت به سوی قتلگاه
دیدن سر را بدن را هم بریدن سخت است

موج دشمن آمد و ماهی ز دریا راندند
صحنه مرگ درین وادی چشیدن سخت است

با چشم خود دیدم چگونه میزدند بر آن بدن
امّا ضربه‌های شمشیر و نیزه شمردن سخت است

ناگهان تیری بیامد سوی چشمان حسین
تاب ندارم که ببینم خندیدن سخت است

تا که سقّای حسین را در کمین انداختن
با عمود آهنین فرقش شکستن سخت است

در میان مردمان کوچه و بازار شام
زخم زبان مردمان طعنه‌شنیدن سخت است

در میان کاروان با تازیانه می‌زند
عمّه را گویم برای او دویدن سخت است

کربلا و قتلگه بازار شام این‌ها گذشت
بر فراز نیزه‌ها قرآن بخواندن سخت است

*************

آن خالقی که بر تن بی‌روح جان دهد
مهر تو رایگان به دل خاکیان دهد

شخص کریم جود بلاشرط می‌کند
آری خدا هر آن‌چه دهد رایگان دهد

هر نعمتی که داد خدا بی‌سوال داد
وصل تو را که خواسته‌ام بی‌گمان دهد

از خلقت تو خواست خداوند لامکان
ما را کنار رحمت عامش مکان دهد

گر جان دهم به یک نگهت سود با من است
کالای خویش را که بدین‌حد گران دهد؟

بی‌امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد

دارم امید لطف تو گیرد چو دست من
دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد

می‌خواست گر خدای که نبخشد گناه ما
ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟

آن پرچمی که بر سر بام حریم توست
راه بهشت را به محبّان نشان دهد

قلب حسان به یاد تو از غصه فارغ است
در انتظار این که به پای تو جان دهد

روز جزا که در صف قرآن و عترتیم
ما را امام ثامن ضامن امان دهد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *