برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلیک کنید
برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلیک کنید
اینجا که ازدحام هزاران کبوتر است
بی بال و پر، پرنده شدن شوق دیگر است
شک کرده ام به خویش و یقین کرده ام به تو
تردید در حضور شما عین باور است
مرزی میان زائر و عابر کشیده نیست
احساس عاشقان همه اینجا برابر است
دستم اگر به لمس ضریحت نمی رسد
اما دلم همیشه غزلخوان این در است
ما از بیان گنبد و گلدسته قاصریم
کفپوش بارگاه تو از آسمان سر است
اینجا که عرش، فرش درِ آستان توست
هر کس که سر به خاک نشد، خاک بر سر است
فردایمان چگونه شود، غم نمی خوریم
تقدیرمان به لطف شما گر مقدّر است
می خواستم که با تو کمی درددل کنم
باشد برای بعد که این بیت آخر است
**************
در دلم انداخته حال رجا و بیم را
جذبه ذیالقعده آتش می زند تقویم را
دارد امشب از شمال شرق احسان می وزد
می شناسد این گدا سلطان آن اقلیم را
می شود آقا بدان زائر سرا راهم دهد؟
می نشینم تا محقق سازد این تصمیم را
یا رضا (ع)! اذن دخول ماست، نام مادرت
مرحمت کن رخصت پا بوسی و تعظیم را
دوری از ایوان طلایت، نقره داغم کرده بود
خوب شد کندم ز دل این غُده بدخیم را
پای سقّاخانه ات مخلوط کردم در سبو
زمزم تکریم را و چشمه تسنیم را
گوشه دارالشّفای پنجره فولاد تو
خوب میشد نذر میکردم همه هستیم را
باید اسماعیل را در طوس قربانی کند
تا خدا مقبول سازد حج ابراهیم را
بیرق سبز رضا، قصد هلاکم داشت… حیف
کاش بالا برده بودم پرچم تسلیم را!
**********
ای سلام گرم خورشید از فراسوها به تو
شب پناه آورده با انبوه شببوها به تو
بغض خود را ابرها پیش تو خالی میکنند
از غم صیاد میگویند آهوها به تو
ای ضریحت عشق! از هر لذتی شیرینتر است
لحظهای که میرسد دست النگوها به تو
چون کبوتر دست برمیداشتند از رسم کوچ
فکر میکردند اگر روزی پرستوها به تو
نسخهی درماندگان است آب سقاخانهات
ای که دارد بستگی تأثیر داروها به تو
نغمهی نقاره یک سو، یک طرف هوهوی باد
من دلم را دادهام در این هیاهوها به تو