برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلکی کنید
از بس حجابهاست به چشمان تار ما
ما بیخبر که یار نشسته کنار ما
غیر از مزاحمت که برایش نداشتیم
او میکشد ز مرحمت خویش بار ما
گیرم نشد به کرب و بلا دفنمان کنند
خوب است در حسینیه باشد مزار ما
بیرون شود بدون شک از جنه الحسین
گر گندم گناه برد اعتبار ما
هر ماه بر اسیر غمت چون محرم است
شد وقف روضههای تو لیل و نهار ما
روزی که هست لحظه أین المفر حسین
آغوش وا کند به زمان فرار ما
ما قرص نان ز گندم شهر تو میخوریم
چرخد ز آسیاب شما روزگار ما
از آن زمان که خون تو شد خرج ملک ری
شد خانه عزات دل بیقرار ما