مجموعه استوری های «دلتنگی کربلا»

از دست فراقت گله دارم گله دارم
هر روز همین مسئله دارم گله دارم

جامانده‌ترین لاله باغ شهدایم
دل‌تنگی صد قافله دارم گله دارم

من داغ برادر به جگر دارم و سوزم
زین غم که از او فاصله دارم گله دارم

بی‌کرب‌وبلا هیچ دم آرام نگیرم
آقا دل کم حوصله دارم گله دارم

از این که به پشت تو نخواندیم نمازی
وقتی که به لب نافله دارم گله دارم

ما هر چه خواندیم فقط بارش زهراست
گاهی که خیال صله دارم گله دارم

یک نامه نشد تا که برایت بنویسم
صدها ورق باطله دارم گله دارم

عمریست که با دیدن هر کودک در خواب
من پرسشی از حرمله دارم گله دارم

گیرم که زدی تیر چرا خنده نمودی
صد زخم از آن هلهله دارم گله دارم

*********

تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته‏

ماه رویش کرده از غیرت عرق
همچو شبنم صبحدم بر گل ورق‏

بر رخ افشان کرده زلف پر گره
لاله را پوشیده از سنبل زره‏

نرگس سرمست در غارتگری
سوده مشک تر به گلبرگ تری

آمد و افتاد از ره باشتاب
همچو طفل اشک، در دامان باب‏

«کای پدر جان، همرهان بستند بار
مانده بار افتاده اندر رهگذار

از سپهرم غایت دلتنگی است
کاسب اکبر را چه وقت لنگی است‏

دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زودتر»

در جواب از تنگ شکر، قند ریخت
شکر از لبهای شکر خند ریخت‏

گفت: «کای فرزند، مقبل آمدی
آفت جان، رهزن دل آمدی

کرده ای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنه ها داری به سر

راست بهر فتنه قامت کرده ای
وه کز این قامت قیامت کرده ای

نرگست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است

از رخت مست غرورم می کنی
از مراد خویش دورم می کنی

گه دلم پیش تو گاهی پیش او است
رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست

بیش از این بابا دلم را خون مکن
زاده ی لیلا مرا مجنون مکن

پشت پا بر ساغر حالم مزن
نیش بر دل، سنگ بر بالم مزن

خاک غم بر فرق بخت دل مریز
بس نمک بر لخت لخت دل مریز

همچو چشم خود به قلب دل متاز
همچو زلف خود پریشانم مساز

حایل ره، مانع مقصد مشو
بر سر راه محبت سد مشو

لن تنالوا البر حتی تنفقوا*
بعد از آن، مما تحبون گوید او

نیست اندر بزم آن والا نگار
از تو بهتر گوهری بهر نثار

هرچه غیر از او است، سد راه من
آن بت است و غیرت من بت شکن

جان رهین و دل اسیر چهر تو است
مانع راه محبت‌ مهر تو است

آن حجاب از پیش چون دور افکنی
من تو هستم در حقیقت تو منی

چون تو را او خواهد از من رو نما
رو نما شو، جانب او رو نما»

************

جانم حسین جانانم حسین
دینم حسین قرآنم حسین
عشقم حسین ایمانم حسین

باید که شود در راه شما
جانم به فدا مثل شهدا
ای تشنه لبِ صحرای بلا
ما را بطلب به کرببلا

جانم حسین جانانم حسین
دینم حسین قرآنم حسین
عشقم حسین ایمانم حسین

ای نهضتِ تو پاینده حسین
با خون تو دین شد زنده حسین
دل از غم تو آکنده حسین
من نوکرم و شرمنده حسین

جانم حسین جانانم حسین
دینم حسین قرآنم حسین
عشقم حسین ایمانم حسین

ای بر روی نِی قرآن به لبت
ای جان جهان در تاب و تَبَت
از نورِ خدا باشد نَسَبَت
شاهِ شهدا گشته لقبت

جانم حسین جانانم حسین
دینم حسین قرآنم حسین
عشقم حسین ایمانم حسین

ای سایه تو بر روی سرم
بشکسته زِ غم شد بال و پرم
کن معتکفم در کُنجِ حرم
اَبوابِ نِعَم سلطانِ کرم

جانم حسین جانانم حسین
دینم حسین قرآنم حسین
عشقم حسین ایمانم حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *