پوستر «والوتر الموتور»

برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلیک کنید

سری به نیزه نشست ، این پیام یعنی چه
پیام حنجره ی تشنه کام یعنی چه

ز روی نیزه اشارت نما که دریابند
حدیث عشق بدون کلام یعنی چه

صدای شیهه ی یک اسبِ بی سوارِ سفید
میان غربتِ اهلِ خیام ، یعنی چه

ز دخترانِ پریشانِ اهل بیت بپرس
عبور قافله در شهر شام یعنی چه

سرت به نیزه ، به عرش خدا رسیده که تا
به نیزه دار بگوید ، قیام یعنی چه

نگو که قصه ی کرب و بلا به “سر” نرسید
ببین به نیزه که حسن ختام یعنی چه

چکید خون خدا ، کوفیان نمی فهمند
سر جدا شده ی یک امام یعنی چه

به جز خدا به خدا هیچکس نمی داند
سر حسین علیه السلام یعنی چه

از آن که خون خدا را حلال می داند
نپرس حرمت بیت الحرام یعنی چه

اسیر کینه ی دار الاماره می داند
نظر به کوفه ز بالای بام یعنی چه

ز راه می رسد آن جمعه ای که می فهمند
کشندگان تو که انتقام یعنی چه

ز راه می رسد آن جمعه ای که نوروز ست
سوار اسب سفیدی که ظلمت افروز ست

هنوز مانده یکی از سپاهیان حسین (ع)
به جای مانده سواری ز یاوران حسین (ع)

شتاب دارد و این از نگاه او پیداست
ببین غبار به دنبال اسب او بر پاست

به شوق خواندن ام یجیب می آید
برای یاری جدّ غریب می آید

هنوز منتقم کربلا به جا مانده ست
هنوز یک نفر از نسل مرتضی(ع) مانده ست

کسی که رفته ، که روزی دوباره برگردد
پیاده رفته که روزی سواره برگردد

هنوز قصه ی مشک و فرات و ساقی هست
هنوز یک نفر از اهل بیت ، باقی هست

هنوز مانده که تیغ از نیام بر دارد
ز ذوالفقار غم انتقام بر دارد

اگر چه دیگر عمو ، در کنار علقمه نیست
صدای العطش دختران فاطمه (س) نیست

اگر چه عمه به دست عدو اسیر شده است
برای نصرت سقا ، اگر چه دیر شده ست

اگر که بود ، عطش بر حرم نمی بارید
به سمت مشک عمو ، تیر غم نمی بارید

اگر که بود ، دو مشک سیاه می بردند
فرات را به در خیمه گاه می بردند

نبود و گر چه از آن داغ جاودانه ندید
اگر چه دست عمو را جدا ز شانه ندید

نبود و گر چه نیاورد چادری از شب
برای موی پریشان عمه اش زینب ( س)

ندید غربت شهزاده ی پیمبر (ص) را
به زیر تیغ عدو ، پاره پاره اکبر (ع) را

اگر چه ناله ی اصغر به گوش او نرسید
برای بوسه اگر چه به آن گلو نرسید

ندید شیهه کشان اسب بی قرار آمد
به خیمه زخمی و خونین و بی سوار آمد

اگر چه دیر شد و دامن سیاهش سوخت
لباس دختر غمدیده اش در آتش سوخت

نه گوشواره ، از او گوش ِ پاره را کندند
ز گوش پاره ی او گوشواره را کندند

ندید عمه ز خیمه ، به قتلگاه دوید
به داغ و ناله و افغان ، به اشک و آه دوید

نبود تا که غم تلخ عمه چاره کند
نمی گذاشت گریبان خویش پاره کند

ندید حرمت او را شکسته باشد شمر
به روی سینه ی جدّش نشسته باشد شمر

نبود تیغ بگیرد ز دست قاتل او
به ذوالفقار ، رجز سر دهد مقابل او

ولی نبود و برید از قفا سر او را
شمرد عمه نفس های آخر او را

قسم به پرچم سرخی که روی گنبد اوست
می آید آن که قَدَر ، در اراده ی ید اوست

نبود اگر چه ، ولی روز جمعه می آید
قسم به تیغ علی (ع) روز جمعه می آید

کسی که تیغ ز حیدر (ع) به وام می گیرد
قسم به خون خدا ، انتقام می گیرد

کسی که ذکر لب اولیاست هر جمعه
کسی که در حرم کربلاست هر جمعه

کسی که در عطش انتقام زیسته است
برای آن لب خشکیده خون گریسته است

کسی که با خبر ست انتقام یعنی چه
سر حسین (ع) علیه السلام یعنی چه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *