پوستر حضرت رباب سلام الله علیها

برای دریافت فایل در ابعاد اصلی کلیک کنید

مقتل حضرت علی اصغر علیه السلام

🔸بقِیَ الحُسَینُ فَرِیدًا وَحیِدًا وً لَمَّا رَأیَ مَصَارعَ فِتیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَیَ لِقاءِ القَومِ بِمُهجَتِهِ؛ اِلتَفَتَ عَن یَمِینِهِ؛ فَلَم یَرَ أَحَدًا مِنَ الِّرجَالِ وَ اِلتَفَت عَن یَسَارِه،ِ فَلَم یَرَ أَحَدًا وَ لَم یَبقِ غَیرُهُ وَ غَیرُ النِّساءِ وَ الذَّرَارِی

امام حسین علیه السلام یکّه و تنها ماند. وقتی مقتل جوانان و عاشقان خود را دید، عزم نمود تا با جان خویش به مصاف دشمن برود. به طرف راست خود نظر انداخت و هیچ مردی را ندید به طرف چپ خود نظر کرد باز کسی را ندید. غیر از خودش و زنان و بچه های کوچک کسی باقی نمانده بود.

🔸فنَادیَ:
پس صدا زد:

🔸هل مِن ذَابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُولِ اللهِ؟

آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟

🔸هل مِن مُوَحِدٍ یَخَافُ اللهَ فِینَا؟

آیا خداپرستی هست که در مورد ما از خدا بترسد؟

🔸هل مِن مُغِیثٍ یَرجُوا اللهَ فِی اِغَاثَتِنَا؟

آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟

🔸هل مِن مُعیِنٍ یَرجُوا مَا عِندَ اللهِ فِی اِعَانَتِنَا؟

آیا یاری دهنده ای هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟

🔸ارتَفَعَت أَصوَاتُ النِّساءِ بِالعَوِیلِ!
صدای گریه و شیون زنان حرم بلند شد.

🔸فضَجَّ النَّاسُ بِالبُکَاءِ.
و همه ی مردم گریه کنان ضجّه می زدند.

🔸ثمَّ تَقَدَّمَ اِلَی بَابِ الفُسطَاطِ، فَأَلقَی البُرنُسِ وَ اعتَم بِعِمَامَهٍ، فَقَالَ لِزَینَبَ علیهاالسلام.

سپس امام به در خیمه آمد و مقابل خیمه نشست. کلاهخود را از سر برداشت و عمامه ای بر سر گذاشت و به حضرت زینب علیها السلام فرمود:

🔸ناوِلینِی عَبدَاللهِ عَلِیًا وَلَدِی الصَّغِیرَ، حَتَّی أُوَدِعهُ، هُوَ طِفلٌ أُمُهُ الرُّبَابُ بِنتُ اِمرَئِ القِیسِ.

فرزند کوچکم عبدالله که نامش علی است به من بدهید تا با او وداع کنم. مادر علی اصغر، رباب دختر اِمرِٶالقِیس بود.

🔸فجِیءَ بِهِ
کودکش را آوردند.

🔸فأَجلَسَ عَلِیًا الأَصغَرَ فِی حَجرِهِ، فَجَعَلَ یُقَبِّلُهُ وَ هُوَ یَقُولُ:

علی اصغر را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او و می فرمود:

🔸یا بُنَیَّ! وَیلٌ لِهَولُاءِ القَومِ!
ای پسر عزیزم! وای بر این مردم!

🔸اذ کَانَ جَدُّکَ مُحَمَّدٌ المُصطَفَی خَصمَهُم.

آن زمان که جدّ تو محمد مصطفی دشمن آنان باشد.

🔸فرَمَاه حَرمَلَهُ بنُ کَاهِلِ الأَسَدِی بَسَهمٍ، فَوَقَعَ فِی نَحرِه،ِ فَذَبَحَهُ فِی حِجرِ الحُسَینِ علیه السلام مِنَ الأُذُنِ اِلیَ الأُذُنِ وَ مِنَ الوَریِدِ اِلیَ الوَریِدِ.

در این هنگام حرمله بن کاهل تیری به سوی کودک رها کرد و آن تیر به گلویش نشست و گلوی علی اصغر را گوش تا گوش و رگ تا رگ، در آغوش پدر پاره کرد.

🔸فقالَ لِزَینَبُ:
در حالی که خون از گلوی کودکش جاری بود، به حضرت زینب علیها السلام‌ فرمود:

🔸خذِیهِ!
این کودک را بگیر.

🔸و یَمسَحُ الدَّمَ مِن نَحرِهِ فَتَلَقَّی الحُسَینُ علیه السلام مِن دَمِهِ بَکَفیَّهِ، حَتَّی اِمتَلَأَتَا وَرَمیَ بِالدَّمِ نَحوَ السَّمَاءِ.

دست های خود را زیر گلوی علی اصغر برد، وقتی دست ها پر از خون شد به آسمان پاشید.

🔸ثمَّ قَالَ:
و فرمود:

🔸الَّهُمَّ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَینِ اللهِ وَ لَا یَکُونُ أَهوَنَ عَلَیکَ مِن فَصِیلٍ.

خدایا! تحمل این حادثه برایم آسان است چرا که تو می بینی و در پیشگاه تو بچه ی ناقه ی صالح از کودک من جلیل تر نیست.

📚منبع:
چهل منزل با حسین(ع)؛ حجت الاسلام دکتر علی اکبر رنجبران تهرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *